آسمان کز کرده بود در گوشه ای آرام
تمام غصه هایش را
بر دامن سبز و صبور زمین می ریخت.
خورشید که تحمل دیدن اندوه آسمان را نداشت،
در پشت پرده ی ابرها
پنهان بود
دل ِ آسمان پر بود.
مثل دل ِ من.
زمین همدرد آسمان است
اما کسی نیست که همدرد من باشد
آسمان کوله بار بغض هایش را
بر شانه ی زمین می نهد
او که بی هیچ خجالتی، هر زمان که باشد، یک دل ِ سیر
در آغوش زمین می گرید.
من اما سرم بر زانوانم است و بس
که غصه های کهنه ی مرا
هنوز هم
سخاوتمندانه
می پذیرد.
پ.ن : روزاتون همیشه پر از طراوت بارونی زمین ,آسمان ,دل ِ ,ی ,همدرد ,هایش ,زمین می ,هایش را بر ,دل ِ سیردر ,یک دل ِ ,سیردر آغوش
درباره این سایت