محل تبلیغات شما



سلام 

شبتون زیبا 

امشب مهمون داشتم 

منم که کلا اهل شیرینی پختنم.

بازم دست به کار شدم 

حیفم اومد قبل خواب براتون نزارم

بفرمایید 

نوش جانتون 

تازه قراره فردا هم درست کنم و ببرم مهمونی

تو زن ها را نمی شناسی…


آنها یک حافظه عجیب برای نگهداری وقایع عاشقانه دارند


هیچ کدام از حرف هایت یادشان نمی رود


حتی می توانی تشریح لحظه ای را که با یک جمله ات دلشان شکست

با جزییات دقیق، دو سال بعد از دهانشان بشنوی…


وعده ها و قول هایت را طوری یادشان می ماند

که هیچ رقمه نتوانی زیرش بزنی…


ساعت و روز دقیق اولین دوستت دارم گفتنت


لباسی که در اولین قرار ملاقاتتان به تن داشتی


لرزش انگشتانت وقتی برای اولین بار دستشان را گرفتی


حالت چشم هایت وقتی اولین دروغ را از تو شنیدند…


حتی به راحتی می توانند بگویند فلان دروغ را فلان روز گفته ای

و واقعیت ماجرا را از خودت بهتر توضیح می دهند…


می دانی زن ها موجوداتی هستند که در عمق رابطه شنا می کنند


و تو شناگر ماهری هستی، که وانمود می کند

شنا در سطح آب را دوست دارد


و هر از گاهی هم به خیال خودش زیرآبی می رود…


البته به خیال خام خودش

اما ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻧﺪ:


- ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ می فهمند، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻭﺭ می کنند.


- ﻣﺸﮑﻼﺗﺶ ﺭﺍ می بینند، ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ.


- ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺗﺶ ﺭﺍ می بینند، ﺍﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ می کنند.


- ﺯﯾﺮﺍ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﻭﺭﺯﻧﺪ. 


آسمان کز کرده بود در گوشه ای آرام

تمام غصه هایش را 

بر دامن سبز و صبور زمین می ریخت.

خورشید که تحمل دیدن اندوه آسمان را نداشت،

در پشت پرده ی ابرها 

پنهان بود

دل ِ آسمان پر بود.

مثل دل ِ من.

زمین همدرد آسمان است 

اما کسی نیست که همدرد من باشد

آسمان کوله بار بغض هایش را 

بر شانه ی زمین می نهد

او که بی هیچ خجالتی، هر زمان که باشد، یک دل ِ سیر

در آغوش زمین می گرید.

من اما سرم بر زانوانم است و بس

که غصه های کهنه ی مرا

هنوز هم 

سخاوتمندانه

می پذیرد.

 

 

پ.ن : روزاتون همیشه پر از طراوت بارونی

به خيالمان بزرگ شده ايم !!!!
 به کافه های بالای شهر میرویم،

نهایت دقت را در سلفی هایمان میکنیم که خود را

آخر عشق و تفاهم نشان دهیم،

از ست کردن کتانی هایمان گرفته تا یک رنگ بودن لباس هایمان.
به خیالمان بزرگ شده ایم ! 
سیگار دود میکنیم و خود را مکلف به عاشق شدن

تمام جنس مخالف های شهر میدانیم.

کسی نیست گوشِ نسل ما را بکشد و بگوید بچه جان ،

اینکه دستِ یک جنس مخالف را بگیری و

به رخت خواب ببری بزرگ شدن نیست،

اینکه در جمع دوستانمان را سوژه ی خنده ی بقیه کنیم بزرگ شدن نیست .
 

به خیالمان بزرگ شده ایم!
 

 اما نشدیم ، فقط هورمون هایمان کمی بالا پایین شده است.
 

همان خاله بازی های بچگی مان را به شکل جدید بازی میکنیم .

اسباب بازی مان آدم ها شده اند ، دلمان را میزنند عوض میکنیم، 

همان اسباب بازی هایی که برای داشتنش کلی پا کوبیدیم


به خیالمان بزرگ شده ایم! 


اما نشدیم ، که اگر میشدیم احساس را به بازی نمیگرفتیم

عشق را مسخره یِ بچه بازی هایمان نمیکردیم،

حال و روزِ نسلِ ما کم کم دارد رسوایی به بار می آورد ،

کاش کمی بزرگ شویم .


*** این جمعه طولانی ترین جمعه بود . تمومی هم نداره ***


مرا بستری کنید
این جواب آزمایش دروغ می گوید
این خنده ها از روی خوشحالی نیست
ضربان قلب خوب می زند که می زند
این که دلیل نمی شود
مرا جایی ببرید که برای اثبات حرف هایم
خونی نگیر‍‍ند
و بدون معاینه،
روی دفترچه بیمه ام بنویسند
هر دوازده ساعت یک بار
شانه ای برای گریستن.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش الهیات